اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَكَ‏ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَ‏ اللَّهُمَّ عَرِّفْنِي حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِي حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِي‏

خانم بی حجاب توجه کن

صفحه اصلی

ایمیل مطالب پروفایل مدیر رهبری پشتیبانی

مذهبی
توحید
مهدویت
معاد
نماز
قرآن
احکام
امر به معروف و نهی از منکر
حجاب
اثر منفی دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج
ازدواج
محرم
نگاه
ابلیس
گناه
نبوت
روزه
خمس
زکات
عاشورا و امام حسین
آیا می دانید ؟
احادیث ، روایات ، داستان
احادیث ناب
روایات ناب
داستان ناب
کتاب و گفتۀ بزرگان
علمی
اجتماعی
حق الناس
رشوه
مطالب جالب
دیگر مطالب
واقعیات جامعه غرب
تاثیر سایتها و فیلمهای غیر اخلاقی
مد و مدگرایی
پزشکی
مشکلات مبتلا به
دانلود
مناجات حاج منصور ارضی
سید مهدی میر داماد
نرم افزار کاربردی موبایل
دانلود سخنرانی
موبایل
کتاب
نرم افزار
کامپیوتر
نرم افزار
کتاب
اخبار
سینما و تلوزیون
رژیم پهلوی
سخنرانی استاد پناهیان


حجاب
حجاب
روزه
نماز
روزه
امر به معروف و نهی از منکر
نگاه حرام
نگاه
اسرار روزه
روزه درمانی
امر به معروف
نهی از منكر
ماه رمضان
امر به معروف و نهی از منكر
شیطان




آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 257
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 300
بازدید ماه : 547
بازدید کل : 16012
تعداد مطالب : 285
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1


خانم بی حجاب توجه کن

نویسنده : یه بنده خدا

موضوع : <-PostCategory->


زیر آتش دشمن که به میدان مین رسیدند، وقتی برای خنثی کردن نبود، نیاز به چند داوطلب بود تا، راه را بر بقیه باز کنند، انگار فداشدن چند نفر، ارزشش بیش از فنا شدن کل نیروها و ناقص ماندن عملیات بود…

روی مین، تکه تکه بدنش که به هر سویی پرتاب می شد؛ مادرش در خانه بر سجاده نشسته بود و هنوز به فکر لحظه خداحافظی بود، لحظه ای که جلوی چشم همه مردم بر صورت پسر خوش قد و بالایش بوسه می زد و پسری که انگار از خجالت نگاه های مردم رنگش به سرخی می زد…

مادر-شهید-2

دوستانش که بر بدن پاره پاره اش پا می گذاشتند و به خط دشمن می زدند، مادر هنوز به فکر دوختن لباس های سوراخ سوراخ او بود…

از جبهه که بر می گشت کار مادر می گرفت، سوزن می زد و می پرسید چرا همه این لباس مثل آبکش شده است و پسر می دانست گفتن اینکه روی سیم خاردار پل بچه های دیگر می شود، دل مادر را به آتش می کشد؛ با شوخی های همیشگی موضوع را عوض می کرد…

حالا مادر هنوز در حال دعا کردن برای پسرش است، همان پسری که برای بوسیدن پیشانی سربند بسته اش، روی نوک پا بلند می شد، با اینکه پسر به احترام مادر خم شده بود…

***

باز وصیت نامه پسر شهیدش را می خواند:

مادرم…

یادتان باشد رفتن ما کاری حسینی است و ماندن شما صبری زینبی را می طلبد…

مادرم پشتیبان ولایت فقیه باشید…

مادرم، حجاب را رعایت کنید که یادگار مادر همه رزمندگان اسلام، حضرت زهرای مرضیه(س) است…

امروز هم مثل همیشه به بهشت زهرا می رود،‌ باز قصه تلخ دیدن دختران و زنان بی حجاب تکرار می شود،‌ و او نمی تواند به همه آنها بگوید: پسر عزیزم تکه تکه شد تا شما امنیت و آسایش داشته باشید، او خواسته اش مانند همه شهدای دیگر و خواسته دین بود… حجاب …

***

عجب قصه قدیمی و کهنی است سوزاندن دل بازماندگان شهدا…

و انگار قصه کربلا، بارز ترین نمونه آن در تاریخ است، شهدایی که رفتند و خانواده داغداری که باید به بی احترامی نسبت به خود و شهدایشان صبر کنند، صبری که با "زینب(س)" شناخته می شود. شاید سوزناکترین جای قصه هم همین باشد…

امان از دل زینب…

امروز که هزاران هزار بازمانده از خانواده شهدا بین ما زندگی می کنند، مانند مثالی هستند که در اول مطلب آمد، اما شاید با کمی تغییرات…

شاید فرزندی در رود کارون و اروند شکار سیم خاردارها، مین ها، تک تیراندازهای دشمن و … میشد و جنازه مطهرش را آب با خود می برد؛ شاید گلوله مستقیم تانک تن نحیف جوانی را دود می کرد و به هوا می فرستاد، شاید گازهای سمی و شیمیایی جوانانی را به بدترین وضع از بین برد، شاید خلبانی در هواپیما و میان کوهی از آتش تمام شد، شاید …؛ و مادری، خواهری، همسری و فرزندی بر سجاده، مشغول دعا…

اما امروز همه آنها در میان ما هستند…

خانم بی حجاب توجه کن !؟

نکند رفتار ما با بازماندگان شهدای در راه خدا، همان رفتاری باشد که با بازماندگان شهدای کربلا شد؟!

رفتاری یزیدی، غیر محترمانه، بی ادبانه و …؛ که در قبالش صبری زینبی پیشه شده است ؟!

صبر کنید…

صبر بر سه نوع است: صبر بر گناه، صبر بر طاعت، صبر بر مصیبت…

آنها بر مصیبت صبر کرده اند، شما بر گناه صبر کنید و آلوده اش نشوید، شاید چشمی به اشک نشسته، بد‌پوشی !!! تو را خوش نداشته باشد، همان طور که دین هم خوش ندارد…

 

منبع : http://www.ak-hemati.blogfa.com



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: <-TagName->
 

جمعه 20 تير 1398برچسب:,

 

مطالب گذشته

·

حجاب ارسال در : 1398/11/18 19:15

·

آیامیدانید ...؟ 4 ارسال در : 1398/05/10 20:26

·

آیا در قرآن برای راهپیمایی هم آیه داریم؟ ارسال در : 1398/05/01 16:02

·

دعوت مراجع تقلید برای حضور در راهپیمایی روز قدس ارسال در : 1398/05/01 15:58

·

دو شبکه ماهواره ای فارسی زبان که در شب اربعین سنگ تمام گذاشتند!+ تصاویر ارسال در : 1398/04/29 18:37

·

روابط دختر وپسر از دیدگاه قرآن ارسال در : 1398/04/29 18:31

·

شباهت نظر رهبر انقلاب و پناهیان در مورد فرج و تحول در جهان ارسال در : 1398/04/28 16:50

·

داستان اراده محکم و همت بلند یک دختر ارسال در : 1398/04/23 17:18

·

داستان جالب عابد و سگ ارسال در : 1398/04/23 17:17

·

عشق واقعی... ارسال در : 1398/04/23 17:15

·

حکایت حمایت از حامیان حضرت علی(ع) ارسال در : 1398/04/23 17:09

·

عابد و شیطان ارسال در : 1398/04/23 17:08

·

تمنا ارسال در : 1398/04/23 17:07

·

تلخ ارسال در : 1398/04/23 17:05

·

چهار سخنی که زاهد را تکان داد! ارسال در : 1398/04/23 17:00

·

ماجرای امید بخش ترین آیه قرآن ارسال در : 1398/04/23 16:55

·

شیطان و فرعون ارسال در : 1398/04/23 16:52

·

داستان جالب بهلول و شکستن سر استاد ارسال در : 1398/04/23 16:34

·

حکایت آن درخت ارسال در : 1398/04/23 16:27

·

حدیثی زیبا ارسال در : 1398/04/20 18:16




لطفا برای بهبودی وبلاگ نظر بدهید و اگر مطلبی دارید که مفید است به abdekhodam@yahoo.com ایمیل کنید تا با نام خودتان در وبلاگ درج شود ، با تشکر ، یا علی .



تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان تحفۀ هوشیاری و آدرس tohfeyehushyari.LoxBlog.Com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







-------------------------- --------------------------


>